کاربردهای فعل känna

A clean, modern, website-friendly illustration showing the concept of Swedish language learning. A person is studying vocabulary at a desk with books, a

تمام معانی و کاربردهای فعل känna و ساخت‌های مرتبط در زبان سوئدی

فعل känna در زبان سوئدی یکی از افعال بسیار مهم، کاربردی و چندمعنایی است که در مکالمه و نوشتار روزمره به شکل‌های مختلفی استفاده می‌شود. بسیاری از زبان‌آموزان در ابتدا این فعل را فقط به معنی «حس کردن» یا «شناختن» می‌دانند، اما در واقع کاربردهای آن بسیار گسترده‌تر است. در این مقاله تمام شکل‌ها و ترکیب‌های مهم آن را با مثال‌های فراوان و توضیح کامل بررسی می‌کنیم.


بخش اول: معنی اصلی فعل känna

معنی پایه‌ای این فعل:

  • حس کردن (با بدن یا احساسات)
  • شناختن شخص
  • تجربه کردن

مثال‌ها:

  • Jag kan känna smärtan.«می‌توانم درد را حس کنم.»
  • Jag känner honom.«او را می‌شناسم.»
  • ?Känner du värmen «گرما را حس می‌کنی؟»

بخش دوم: känna sig

معنی: احساس کردن حالت روحی یا جسمی.

معادل فارسی: «احساس … داشتن»

مثال‌ها:

  • Jag känner mig trött.«احساس خستگی می‌کنم.»
  • Hon känner sig stressad.«احساس استرس می‌کند.»
  • Barnet känner sig bättre nu.«بچه حالش بهتر شده.»

نکته: بعد از känna sig همیشه یک صفت می‌آید.


بخش سوم: känna igen

معنی: تشخیص دادن، شناختن از روی ظاهر، صدا یا ویژگی.

مثال‌ها:

  • Jag kände igen honom direkt.«او را بلافاصله شناختم.»
  • Känner du igen låten?«این آهنگ را می‌شناسی؟ (قبلاً شنیدی)»

نکته: برای افراد، اما در حالت تشخیص؛ نه شناخت قبلی عمیق.


بخش چهارم: känna igen sig

معنی: راه را شناختن، آشنا بودن با محیط، پیدا کردن حس آشنایی در یک مکان.

معادل فارسی: «راه را بلد بودن»، «آشنا بودن با یک مکان»، «اینجا را می‌شناسم».

مثال‌ها:

  • Jag känner igen mig här.«اینجا را می‌شناسم / قبلاً اینجا بوده‌ام.»
  • Hon kände inte igen sig i den nya staden.«او در شهر جدید اصلاً احساس آشنایی نمی‌کرد.»
  • Känner du igen dig?«راه را بلدی؟ / اینجا را می‌شناسی؟»

تفاوت مهم:

känna igen = شناختن یک شخص یا چیز

känna igen sig = شناختن یک مکان، راه، محیط


بخش پنجم: känna till

معنی: دانستن درباره‌ی وجود چیزی، آشنا بودن با اطلاعات کلی.

معادل فارسی: «از چیزی خبر داشتن»، «در موردش شنیده‌ام».

مثال‌ها:

  • Känner du till problemet?«از این مشکل خبر داری؟»
  • Jag känner till filmen, men jag har inte sett den.«اسم فیلم را شنیده‌ام اما ندیدمش.»

تفاوت:

  • känna till = شناخت سطحی
  • känna = شناختن شخص از نزدیک
  • känna igen = تشخیص دادن

بخش ششم: lära känna

یک عبارت بسیار مهم!

معنی: «آشنا شدن با کسی»، «شناختن یک شخص از نزدیک»، «شناخت تدریجی».

مثال‌ها:

  • Det tar tid att lära känna nya människor.«شناختنِ آدم‌های جدید زمان می‌برد.»
  • Jag vill gärna lära känna dig bättre.«دوست دارم بیشتر تو را بشناسم.»
  • Vi lärde känna varandra på jobbet.«ما سرِ کار با هم آشنا شدیم.»

فرق خیلی مهم:

känna = شناختن کسی (از قبل)

lära känna = آشنا شدن (فرآیند آشنا شدن)


بخش هفتم: känna av

معنی: حس کردن اثرِ چیزی (مثلاً درد، سرماخوردگی، تغییر هوا).

مثال‌ها:

  • Jag börjar känna av allergin.«می‌فهمم آلرژی داره شروع می‌شه.»
  • Han känner av smärtan i ryggen.«او درد کمر را حس می‌کند.»

بخش هشتم: känna för

معنی: میل یا رغبت داشتن به کاری، دلش خواستن چیزی.

مثال‌ها:

  • Jag känner för en kaffe.«هوس قهوه کردم.»
  • Hon känner för att resa.«حال و حوصله‌ی سفر دارد.»

بخش نهم: känna på

معنی: لمس کردن برای امتحان کردن.

مثال‌ها:

  • Känn på vattnet. Det är varmt.«آب را لمس کن، گرمه.»
  • Hon kände på tyget innan hon köpte det.«قبل از خرید پارچه را لمس کرد.»

بخش دهم: جمع‌بندی کامل

تمام ساخت‌ها به‌صورت خلاصه:

  • känna = حس کردن / شناختن یک شخص
  • känna sig = احساس داشتن
  • känna igen = تشخیص دادن چیزی یا کسی
  • känna igen sig = راه را شناختن / در مکان احساس آشنایی کردن
  • känna till = از وجود چیزی خبر داشتن
  • lära känna = آشنا شدن با کسی (شناخت تدریجی)
  • känna för = دلش خواستن کاری
  • känna av = اثر چیزی را حس کردن
  • känna på = لمس کردن برای تست

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

امیر وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *